- طرابلس غرب (طَ بُ)
شهری است بمغرب. (منتهی الارب) (آنندراج). شهری است در پایان سرزمین برقهو ابتدای زمین افریقیه. (معجم البلدان چ مصر ج 1 ص 285). از مشاهیر بلاد افریقیه مملکتی است از اقلیم دوم و سوم و بلاد مشهورش فزان و ولایت بسیار دارد. (نزهه القلوب چ اروپا ص 264 و 269). این ناحیت در قدیم حد غربی مملکت ایران بوده، در ساحل بحرالروم و شمال افریقیه میان تونس و مصر واقع و به نام کرسی افریقا (طری پولی تن) معروف گردیده، و دارای هفتادهزار جمعیت است. یاقوت گوید: و آنرا طرابلس گویند و از گفتار ابن بشیر آورده است: طرابلس به رومیه و افریقیه بمعنی سه شهر است و یونانیان آنرا طرابلیطه نام نهادند. و این لفظ در لغت آنان افادۀ معنی سه شهر کند، زیرا طرا بلغت آنان بمعنی سه و بلیطه بمعنی شهر باشد و نیز ابن بشیر در کتاب خود آورده که قیصر روم اشباروس اول کسی است که طرابلس را بنا کرد. و این شهر را بشهر اناس نیز مینامند. شهر طرابلس را حصاری است از سنگهای سخت و بزرگ، با بنائی جلیل، این شهر بر کنار دریا واقع است و مسجد جامع آن نیکوترین جوامع شهرها است، بازارهای شهر بسیار معتبر و همواره مملو از مردم است که در کار معامله و داد و ستد میباشند. مسجدی نیز دراین شهر هست که آن را مسجدالشعاب خوانند، و مورد توجه اهالی شهر است. در اطراف و جوانب شهر گروهی از نبطیان را قرارگاههائی است که از جانب شرق و غرب مسافت سه روز راه امتداد دارد تا بموضع معروف به بنی السایری. و از جانب قبله مسافت دو روز راه ممتد است تا بحد هواره رسد، و در میان برابر آن حدود کسانی یافت می شوند که بزبان نبطیان سخن میگویند. در این شهر چندین رباط ساخته شده که صلحا و اهل اﷲ را پناهگاه و محط رحالست و مشهورترو معمورتر از همگی آن رباطات مسجدالشعاب است. لنگرگاه کشتیها در این شهر از بادهای مخالف پیوسته ایمن است. میوه ها و انواع نعمتها و خیرات دراین شهر فراوان است، در جانب مشرق شهر باغها و بساتین بسیار می باشد، صحرای شوره ناک بزرگی بشهر پیوسته است که نمک بسیاری از آنجا برداشت می کنند. در داخل شهر چاهی است موسوم و معروف به بئر ابی الکنود که اهالی آن چاه را زشت شمارند و هرکه از آب آن نوشد گول و نادان شود و اگر از کسی امری ناملایم سرزند گویند بر تو حرجی نیست، چه بیگمان از آب چاه ابی الکنود نوشیده ای، و این امر بر اثر نوشیدن آن آب از تو ناشی شده است. گواراترین آب های این شهر آب بئرالقبه است. لیث بن سعد گوید: عمرو بن العاص در سال 23 هجری قمری بغزای طرابلس شد تا به قبه ای که در بلندی جهت شرقی شهر واقع بود فرودآمد و با آنکه در آنجا مدت دو ماه شهر را در حصار داشت کاری از پیش نتوانست برد. مردی از لشکریان عمرو که از طایفۀ بنی مدلج بود، روزی با هفت تن از همکاران خود بعزم شکار از لشکرگاه خارج و بجانب غربی شهر روانه گردید و در آنجا جمع شدند. اتفاقاً روزی سخت گرم بود و تاب گرما نتوانستند آورد، عازم بازگشت به جایگاه خود شدند و بر کنار دریا که به شهر اتصال داشت راه خویش پیش گرفته میرفتند، چون بین دریا و شهر دیوار و حاجزی نبود و کشتی بانان نیز مشغول لنگر انداختن بودند که به خانه های خود شوند، مدلجی و همراهان ملتفت شدند و در همان اثنا آب دریا از ناحیۀ شهر فرونشست، آنان نیز فرصت غنیمت شمردند و از همان جانب که آب فرونشسته بود داخل شهر شدند تا به کلیسای شهررسیدند، در آنجا بالاتفاق آواز به تکبیر بلند ساختند، رومیان در آن حال پناهگاهی جز کشتیهای خود نداشتند، عمرو عاص نیز با لشکریان به شهر هجوم آورد و بر رومیان بتاختند، رومیان همین قدر توانستند آنچه از حیث وزن سبک و حمل و نقلش آسان بود با خود از معرکه بدربرند و عمرو با کمال فراغت خاطر شهر را فتح کرد و آنچه در شهر یافت بغنیمت برد هرثمه بن اعین در اوقاتی که به حکومت طرابلس برقرار بود، فرمان داد تا بین دریا و شهر دیواری بنا کردند و در کتاب ابن عبدالحکم آمده است که عمرو بن العاص شهر طرابلس غرب را بقهر و غلبه گشود و بدانچه در آن شهر بود دست یافت. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 35). از ایالات دولت عثمانی در افریقیه و از بلاد مغرب است نزدیک شط بحری واقع است بمسافت 800 میل محدود است شمالاً ببحر ابیض متوسط و جنوباً بصحرای کبیر و شرقاً بخدیویۀ مصریه و غرباً به ایالت تونس و اقلیم الجزائر. مساحت آن قریب یک میلیون کیلومتر مربع و جمعیت آن یک میلیون و پانصد هزار تن میباشد که یک ثلث آنان در بنی غازی و یک ثلث در برقه و باقی آنان در سایر ولایات ایالت سکنی دارند، و بیشتر آنان از نژاد عرب و قریب یکصدهزار تن هم یهوداند واندکی نیز از ترکان و اروپائیان در بین آنان هست. اکثر اهالی متمایل به صحرانشینی میباشند، از این رو ایالت طرابلس را شهرستان و ده کم است و در زمان قدیم اراضی آنجا بسیار حاصلخیز بوده و از چاهها و قنوات وچشمه های طبیعی مشروب میشده و بیشه و درخت بسیار داشته که اینک بواسطۀ کمی آبها و نباریدن باران، اراضی اغلب خشک و بی حاصل است و اگر جائی هم استعداد کشت وزرع داشته باشد، بواسطۀ فقدان نهر جاری و چشمۀ طبیعی مشروب ساختن آن اراضی با آبهای بارانی است که درانبارهای بزرگ ذخیره نهاده اند، ولی در نواحی شمال غربی بلاد برقه و بنی غازی چشمه ها و چراگاههائی یافت می گردد و با آن چشمه ها و مراتع گندم و ذرت میکارند. و از محصول این بلاد روغن، زیتون، خرما، خرنوب (نباتی است بری خاردار) ، پرتقال، لیمو، زعفران، زبده (سرشیر) ، عسل، و غیرهاست و معدنی قابل ذکر ندارد، ولی از بعض نواحی آن کبریت و گچ استخراج میکنند و از معدن مزبور تخته سنگهای بزرگ جهت بنای عمارت بیرون می آورند. تجارت این ایالت با سودان و مصر و اروپاست صادرات آن عبارت است از اقسام پوستها و گوسپند. حیوانات آن اسب، استر، میش، بز، آهو و درندگان و کفتار و شغال است. معارف در این ایالت کم پیشرفته است. تعلیمات لشکری بین همگی قبائل و عشائر دائر است و قبائل وابسته به این ایالت را اقبال شایانی به آموختن آن میباشد. مخزنهای لشکری طرابلس مشحون و مملو از آلات و ادوات حربیه است و استحکامات سواحل در نهایت استواری است. در این ایالت پایگاههائی موجود است که به توپهای قوی مسلح و به سنگرهای بسیار محکم ترتیب داده شده و هر نوع ذخائر جنگی در آن سنگرها فراهم باشد، این ایالت در زیر فرمان یک والی از جانب دولت عثمانی اداره میشود. این ایالت به پنج متصرفیه منقسم است: متصرفیۀ اول، متصرفیه طرابلس است، مرکزو والی نشین آن نیز به نام طرابلس خوانده میشود و مقر رئیس پادگان در آنجاست و این مرکز بر زبانۀ دریا واقع و به باروئی استوار استحکام یافته و لنگرگاهی بس نیکوست، ولی عمق آن کم میباشد و در واقع بندر صادرات و واردات است. دارای چندین دبستان عمومی و لشکری است. متصرفیه دوم، فزان است و آن بزرگترین بخشهای این ایالت است و در جنوب این ایالت واقع شده، و طول آن از شرق به غرب 200 میل و معظم عرض آن از شمال به جنوب 255 میل و هوای آن گرم و بارانش کم و سکان آن اغلب در واحه های کوچک زندگانی می کنند و اغلب اعتماد و پشتیبانی آنان به درخت خرماست، معذلک از حبوبات و انجیر و انار و پرتقال نیز بی بهره نیستند، قاعده آن شهر مرزوق و دارای یکصدهزار تن جمعیت میباشد. سوم متصرفیۀ آن، جبل غربیه است. مرکز آن شهر غدامس است و غدامس در جنوب غربی طرابلس واقع است و تا آنجا پانزده روز مسافت راه است. متصرفیۀ چهارم، خس است. مرکز آن سوکنه است. متصرفیۀ پنجم، بنی غازی است و آن بندرگاهی است بر دریای متوسط، ایستگاه کشتیها در ساحل آنجا پوشیده شده از رمل است و برای داخل شدن در بندر مستعد نیست. از شهرهای این متصرفیه، درنه، برقه، و اوجله است که مسلمانان در سال 23 هجری قمری بفتح آن موفق گشتند، عمرو بن العاص و زبیر بن العوام در خلافت عثمان بن عفان شهر اوجله را فتح کردند و دولت عثمانی در روزگار سلطان سلیم دوم بر این شهر استیلا یافت بسال 958 هجری قمری و پیش از آن تاریخ شهر مزبور در تحت تصرف دولت بنی حفص بود، سپس اسپانیاییها آن شهر را اشغال کردند و چندان نسبت به اهالی آن شهر جور و ستم کردند که به فریاد و فغان آمدند و به ایتالیا پناه بردند و خود را تسلیم سلطه و نفوذ آن دولت ساختند، مشروط بر آنکه فقط حصون و استحکامات را به ایتالیا تفویض کنند و در ازاء این امر ایتالیا از دخالت در امور داخلی آنها اغماض و خودداری کند. ولی دولت ایتالیا به پیمان خود وفا نکرد و در امور داخلی آنان به دخالت پرداخت و بالنتیجه کار به جنگ کشید و مردم طرابلس دست بسوی دولت عثمانی دراز کردند و از آن دولت یاری خواستند و هیئتی بدان کشور گسیل داشتند که تقاضا کنند شهر آنان را از زیر بار ستم برهاند. دولت عثمانی مسؤول آنان را اجابت کرد و نیروی دریائی خود را بسوی طرابلس فرستاد و مردم آن شهر را از ستمگری ایتالیا آزاد ساخت، ولی با داشتن استقلال داخلی تابع عثمانی گردید تا آنکه یوسف پاشا قیام کرد و دولت عثمانی با او به نبردپرداخت و در سال 1251 هجری قمری کاملاً آن شهر را جزو متصرفات خود قرار داد. (ذیل معجم البلدان ص 294). و صاحب قاموس الاعلام آرد: طرابلس غرب نام اسکله و شهری است در ساحل شمالی افریقا، در بحر ابیض و مرکز ولایت بزرگ موسوم به همین اسم میباشد و در 1600 کیلومتری جنوب غربی استانبول و 500 کیلومتری جنوب شرقی تونس در33 درجه و 54 ثانیه و 10 درجه و 50 دقیقه و 35 ثانیه عرض شمالی با طول شرقی دیده میشود، و شمارۀ نفوس آن به 35000 تن بالغ گردد و قریب پنج شش هزار تن از اینان یهودی، مالتی و اجنبی و بقیه مسلمانند. بازارهای پرمعامله، جوامع و مساجد متعدد، سور، قلعه و بعضی استحکامات و یک کاخ وسیع دولتی و یک نورافکن دارد ونیز یک باب جامع محتشم و پر نقش و نگار از طرف طغورت پاشا در این شهر بنا شده و مکان وسیع مسمی به منیشه دارد، در اینجا باغها و باغچه های پر از درختان لیموو پرتقال و نخلهای تناور و تعداد بسیار قصور و عمارات بزرگ دیده میشود. لنگرگاهش باز و تنگ است و جهت غربیش با یک دماغۀ طویل مشتمل بر بعض استحکامات محفوظ میباشد. بر این لنگرگاه چند جزیره کوچک خودنمائی میکنند که در صورت پر کردن بین آنها محافظت آن سخت آسان خواهد بود. در حال حاضر مدخلش تنگ و میانش پر و از این رو برای ورود سفاین بزرگ نامساعد و گرفتار امواج است و با این وصف طرابلس غرب در بین سودان و اروپا موقع بس مهمی دارد، تجارت پرحرارتی در این دیار حکمفرماست، آمد و شد سفائن بسیار میباشد و از راه غدامس و فزان به برنوح، وادی، و تمبکتو و همه نقاط سودان کاروانهای منظم ایاب و ذهاب دارند. مقدار وارداتش سالانه از 10میلیون و صادراتش سالانه از 18میلیون فرانک تجاوز نماید، واردات عمده اش عبارت است از منسوجات آبی رنگ و اقمشۀ دیگر و نیز قهوه، شکر و غیره. و گاو و حیوانات دیگر، نمک، دوخ (حلفا) ، پوست، پر شترمرغ و دندان فیل که از سودان می آید، اقلام صادراتی شهر مزبور را تشکیل میدهد. خانه های شهر بشکل مدرسه است، یعنی حیاط دارد و پنجره ها رو به حیاط باز میشوند، بطرف کوچه پنجره ندارند، کویهایش بسی تنگ و در اکثر نقاط هوا در مضیقه است و جریان لازم را ندارد و معالوصف هوایش معتدل و بسیار سالم میباشد، بتقدیر تعمیر و تجدید بندرگاه بسرعت رو بترقی تجارت و آبادی خواهد رفت، بلکه در اندک زمانی با اسکندریه در تجارت خواهد توانست رقابت کند. در این شهر حصیرهای زیبا و حوله های قشنگ بعمل می آورند و نیز بعضی معمولات ظریف از عاج میسازند. شهر طرابلس غرب یکی از بلاد بسیار قدیم است. به اعتقاد بربرها اسم باستانی آن وایه یا وایات بوده، اما در کتب غربی بشکل بناره ضبط شده است. این شهر به دست فینیقیان افتاد و آنان آبادش کردند، رومیان آنرا به نام ’اویا’ خواندند و آن خطه را تریپولیس نامیدند که معرب آن بشکل طرابلس درآمده، بعدها نام خطه را بشهر هم اطلاق کردند. بسال 23 هجری قمری عمرو بن عاص این شهر را فتح کرد و ضمیمۀ ممالک اسلامی ساخت، در ادوار اولیۀ اسلام معمور بود و مسقط رأس بعضی از علماو مشاهیر است در اوائل قرن شانزدهم میلادی، اسپانیاییها و بعدها شوالیه های مالط این سرزمین را تحت تصرف خویش درآوردند و بسال 957 هجری قمری در عصر سلطان سلیمان قانونی طغورت پاشای مشهور اینجا را ضبط و بممالک عثمانی ملحق ساخت پادشاه مذکور جامع محتشمی در این شهر بنا کرد که مقبره اش هم در حظیرۀ آن دیده میشود
